تولد دخترم
دختر من امسال آخرین سالیه که تنهایی تولد میگیری از سال دیگه داداشی هم همراهته...خاله ها تصمیم گرفتن که چون یک شوال اومدی و عیدی خدا واسه ما بودی امسال تولدت رو روز عید فطر بگیرن..امشب خاله مهسا بردت پرو لباس بعد از 3 ساعت التماس و خواهش اجازه ندادی اندازه هات رو بگیرن...فردا خاله مهتاب از تهران میاد و برات شرک و دانکی میاره تو هم هرشب میگی ماممان شرک بگو..... پارمیس 2 تا دوست داشت اسمشون شرک و دانکی بود ولی یه روز پارمیس حرف بد زد شرک و دانکی از خونشون رفتن حالا دیگه پارمیس حرف بد نمیزنه مامانشو اذیت نمیکنه ...شرک رفت پیش خاله مهتاب بش گفت اووههه منو ببر پیش پارمیس دانکی هم رفت گفت هی دانکی هی دانکی ...خاله مهتاب منو ببر پیش پارمیس .....خال...
نویسنده :
مامانی
2:25
بدون عنوان
بدون عنوان
تولد آلین عزیزمون بود ..کلی معرکه کردی اول که دستت رو کامل فرو بردی تو کیک ..خاله سمیه باذوق گفت مزش به همینه..بعد مجبورشون کردی دوباره شمع هارو روشن کنن که تو فوت کنی...موقع عکس هم رفتی تو بغل خاله سمیه و دستت رو گذاشتی رو پای من که آلین نشینه اونم نشست کنارمون... ...
نویسنده :
مامانی
16:18
عکسای موبایل بابایی که هروز نگاشون میکنه قربون صدقت میره
توی این عکس عینک بابابزرگ رو زدی و کتاب خیامش رو برداشتی و نمیدونم زیر لب چی میخوندی بابابزرگ شب قبل از خواب حافظ و خیام میخونه تو هم دقیقا کارش رو تکرار میکنی با اون عینک که برعکس زدی رو چشمت ...
نویسنده :
مامانی
16:10
میرم تیران
دیروز یه مشتری اومد پیش مامان و گفت اگه میشه کار منو الان انجام بدین.بهش گفتم امروز وقتمون پره فردا بیاین.اونم گفت میخوام برم تهران ....تو گفتی منم میام تیلان .مامان بلیم لباس بیالم منم بلم تیلان ...گفتم مامان جان تهران واسه چی گفتی میلم خاله نتاب ..کار خانمه رو انجام دادم ومیخواست بره که شروع کردی به جیغ زدن و من میام ...خاله نتاب نلوووووووووووووو.خانمه کلی قربون صدقت رفت گفت این چه زبونی داره باورم نمیشه هنوز 2 سالش نیست.............
نویسنده :
مامانی
16:39
شیرین زبون مامان
نفس مامان این روزا حرفایی میزنی که باید کلی فکر کنم از کجا یاد گرفتی ...میگی حوصیه ندایم ..خسسه سودم ..بلیم بیلون...کلی عاشق شرک شدی و هرروز میگی شرک بزار دیگه درس نمیخوندی و من هم سی دی رو شکوندم چون بابات طاقت نمی آورد و برات میزاشتش..یکم حرف حرف خودت شده ولی من بهت میگم اگر کارایی کنی که مامان میگه بده دیگه شرک نمیاد.کتابات و سی دی هات هم قهر میکنن و میرن...
نویسنده :
مامانی
16:34
بدون عنوان
شنا کردن پارمیس
زیبای مامان .خاله مهتاب کلی برات کادو و وسایذ شنا خرید و بردیمت شنا...با کلی ذوق رفتی تو آب ولی از سردی آب بدت اومد و دیگه تو آب نرفتی ...ولی همه کسایی که اونجا اومدن ازت عکس و فیلم میگرفتن و تو متوجه بودی که تو مرکز توجهی کلی ژست میگرفتی.... ...
نویسنده :
مامانی
16:25
بدون عنوان
یه روز دایی بابک گیر داد همین الان بریم اهواز میخوام پارمیس و ببرم شهر بازی ...
نویسنده :
مامانی
15:48